برگرفته از کتاب مدیریت کسب و کار
1-
آمریکاییان در مورد کار چه نظری دارند؟
بیشتر آمریکاییان عقیده دارند که فردا میتواند بهتر از امروز باشد و خود را مسئول میدانند که برای ساختن آیندهای بهتر هر کاری که از دستشان برمیآید انجام دهند.
نگاه به ثروتمندی در اروپا و آمریکا چگونه است؟
«چرچیل» روزی گفته بود که اگر جامعۀ ثروتمندی میخواهید باید ثروتمندان را تحمل کنید. حال آنکه در آمریکا ثروتمند به جای تحمل، ستایش میشود به شرطی که ثروت او از راهی آبرومندانه و شرافتمند به دست آمده باشد. ارج نهادن به ثروتی که از راه تلاش و کوشش و با خلاقیت و ابتکار حاصل شده از یک طرف و ارزش نهادن به آموزش و پژوهش به نحوی که جامعه را به صحنه آموزش و پژوهش تبدیل کند و علم پژوهش و فناوری را موضوعات مورد علاقه عموم قرار دهد. نشانههایی از جامه اطلاعاتی موجود در غرب است.
برگرفته ازکتاب مدیریت کسب وکار
کارآفرین دقیقا چه کاری انجام میدهد هرکدام را توضیح دهید.
حال به توضیح مختصری از هرکدام از وظایف فوق میپردازیم.
موقعیتهای اقتصادی:
فقط افراد کارآفرین میتوانند قاطعانه نسبت به یکی از موقعیتهای محیط عکسالعمل نشان دهند. دیگران ممکن است موقعیت را ببینند، بشنوند، یاد بگیرند و حتی تا اندازهای تجربه کنند، اما فقط کارآفرین از آن به نحو مطلوب استفاده میکند. کارآفرین با زیرکی، محیط اطراف خود را تحت نظارت دارد و به دنبال ایدهها و موقعیتها برای سوددهی میباشد.
کارآفرین از خطر نمیهراسد:
کارآفرین نه تنها ایدهها را بعنوان موقعیّت کاری دنبال میکند بلکه خطرات موجود در این ایدهها را هم محاسبه مینمایند. وقتی که کارآفرین خطرات یک کار را محاسبه مینماید، شانس موفقیّت یا شکست را در نظر میگیرد. براساس این تخمینها، او تصمیم میگیرد که کار را ادامه داده یا از آن صرفنظر کند. کارآفرینان برخلاف مردم عادی خطر را میپذیرند، توجه خود را معطوف به شانس موفقیّت میکنند و از شکست ترسی ندارند. در عین حال از امکان شکست آگاه بوده و به همین خاطر کار برایشان جذابتر میشود. آنها آرزو دارند ثابت کنند که میتوانند با استفاده از نبوغ خود بر مشکلات فایق آیند.
کارآفرین تولید سرمایه میکند:
بسیاری از مردم بخاطر نداشتن سرمایه نمیتوانند کاری را شروع کنند، اما کمبود سرمایه هرگز مانع پیشروی کارآفرین واقعی نمیشود. کارآفرین به روشهای مختلف ایجاد سرمایه میکند. ممکن است به دنبال سرمایهدارانی باشد که طرحهای او را باور داشته باشند و خطر را با دوستان و آشنایان نزدیک تقسیم مینماید و یا از منابع پولی مثل بانکها و... استفاده میکند.
کارآفرین نوآوری دارد:
یکی از علائم کارآفرینی نوآوری است. به همین دلیل است که میگویند کارآفرین کار را به سمت پیشرفت و توسعه سوق میدهد. نوآوری کارآفرینان، همواره موجب انقلاب در زندگی روزمره میشود. آنها به روشهایی فکر میکنند که بتوانند محصولی با استفادهی خاص، برای استفادههای دیگر تطبیق دهند، اصلاح، جایگزین یا ترکیب کنند.
کارآفرین کار را نظم میبخشد:
کارآفرین کسی است که مسئولیّت گردآوری تمامی منابع مورد نیاز برای شروع کار را به عهده دارد. او کسی است که فکر میکند چگونه، کجا، چه موقع و چه تعداد مواد، کارگر، سرمایه و .... برای تبدیل ایدهها به محصول، مورد نیاز است. کارآفرین فعالیّتهای افراد اعم از تولید، فروش، اداری، مالی و ... را هماهنگ مینماید. او مراقب است که سفارشها به موقع تحویل داده شوند، کیفیت محصولات خوب باشد و تمامی نقل و انتقالات به خوبی ثبت شوند.
کارآفرین تصمیم میگیرد:
تحت شرایط نامطمئن کارآفرین تمامی جوانب را برای حل مشکلات در نظر گرفته و بنابر تناسبشان، آنها را طبقهبندی میکند و بهترین راهحلها را انتخاب میکند ولی باید همیشه در جستجوی راهحلهای جایگزین باشد. وقتی که مؤسسه کوچک و نوپا است، تصمیمگیری باید توسط کارآفرین انجام شود و نمیتوان این تصمیمگیریها را به افراد و کارکنان ارجاع داد. اما وقتی مؤسسه بزرگتر میشود، میتوان بعضی از این تصمیمها را به سرپرستان محوّل نمود، ولی تصمیمهای اصلی همچنان باید توسط خود کارآفرین گرفته شود.
کارآفرین برنامهریزی میکند:
کارآفرین میتواند در حالت اضطراری پاسخگو باشد. او در صورت نیاز میتواند ناگهان تصمیمگیری کند. برای این کار، او باید حوادثی را که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد پیشبینی کند و از عواقب آن آگاه باشد. ماهیّت شغلی کارآفرین، سرمایهگذاری طولانی مدت، پیشبینی جایگزینها و عواقب آنها قبل از اتفاق، پیشبینی تغییرات و آمادگی تطبیق با این شرایط، امر مهم برنامهریزی، را ایجاب میکند.
کارآفرین تولیدات خود را با سود میفروشد:
کارآفرین فردی اقتصادی است. بدین ترتیب که او مواظب است تولیداتش فروش داشته و پولساز باشد. او با مشتریان خود ارتباط شخصی برقرار میکند و عامل عرضه محصولات و خدمات خود میباشد. سود یکی از عوامل مهم برای بقا است. سود یکی از شاخصهای تعیین کننده در چگونگی ادارهی یک شغل در شروع آن میباشد. سود نشاندهنده پذیرش یا عدم پذیرش محصول در بازار است. سود در کارآفرینی هم پاداش است و هم ایجاد انگیزه میکند.
برگرفته ازکتاب مدیریت کسب وکار
فرایند کارآفرینی شامل چند مرحله است؟
اداره بنگاه و تثبیت آن7 |
تأسیس و راهاندازی کسب و کار 6 |
تأمین منابع مورد نیاز 5 |
تدوین طرح کسب وکار 4 |
نوآوری و ایدهیابی 3 |
شناسایی و ارزیابی فرصت 2 |
خودارزیابی و کسب آمادگی 1 |
1- خودارزیابی و کسب آمادگی:
زندگی کارآفرینی، زندگی ساده و راحتی نیست. این افراد میبایست برای رسیدن به رفاه اقتصادی، کسب درآمد بیشتر و همچنین رسیدن به رضایت شغلی و شخصی، انرژی بیشتری صرف نمایند.
توانایی مقابله با مشکلات و تنگناها و شکستها، ویژگیای است که کارآفرینان میبایست آن را دارا باشند. در نتیجه ارزیابی ویژگیهای شخصیّتی و تواناییهای فرد، قبل از شروع کسب و کار و فعالیت اقتصادی باید مورد توجه قرار گیرد و کارآفرین از طریق پرسشنامهها و تستهای مختلف نسبت به ارزیابی مهارتها وتوانایی خود اقدام نماید و در زمینه مهارتهای مورد نیاز که آمادگی نسبی ندارد و نیاز به آموزش و مهارت لازم دارد برای کسب آمادگی تلاش نماید.
2- شناسایی و ارزیابی فرصت:
شناسایی فرصت و ارزیابی آن یکی از مشکلترین کارهاست. اکثر فرصتهای مناسب و خوب تجاری به ناگاه و خودبهخود نمایان نمیشوند بلکه فرد کارآفرین با هوشیاری و توجه به اطراف و موقعیتهای مختلف، فرصتهای بالقوهای که وجود دارند را کشف میکند.
فرد کارآفرین در هر موقعیتی به فکر یافتن احتیاجات جدید و فرصتهایی برای ایجاد مشاغلی است که این احتیاجات و حوائج را برطرف کند، او همیشه در پی آن است که محصول بهتری تولید کند. مثلا کارآفرینی که در فعالیت تولید اسباببازی مشغول به کار میباشد، همیشه در اسباببازیهای کودکان اطرافیان خود، در پی یافتن چیزی است، او با تحت نظر گرفتن بچههای اطراف خود و شناسایی علائق و نیازهای آنها، در پی آن است که محصولی جدید و مورد علاقه آنها تولید کند.
برای ارزیابی فرصت ابتدا باید به سؤالات زیر پاسخ دهید:
· تأمین کننده چه نیازی در بازار است؟
· مشاهدات شخصی فرد درباره این نیازها در بازار چه چیزهایی بوده است؟
· شرایط اجتماعی حاکم بر این نیاز کدام است؟
· چه نوع اطلاعات و دادههای تحقیقاتی توجیه کنندهی این نیاز بازار است؟
· چه حق ثبتهایی ممکن است برای تحقق این نیاز لازم باشد؟
· چه رقابتی در این بازار وجود دارد؟ چگونه میخواهید عملکرد این رقابت را شرح دهید؟
· بازار بینالمللی چه وضعیتی دارد؟
· رقابت بینالمللی چه وضعیتی دارد؟
· هزینه این فعالیت از کجا تأمین میشود؟
به طور کلی در بخش شناسایی و ارزیابی فرصت باید این مراحل را طی کنید:
- ایجاد و افزایش فرصت.
- ارزش حقیقی و مفهومی فرصت.
- خطر احتمالی و بازده فرصت.
- تناسب فرصت با مهارتها و اهداف کارآفرین.
- موقعیت رقابتی.
3- نوآوری و ایدهیابی:
در این مرحله، فرد کارآفرین میبایست بعد از کشف فرصتهای نهفته در بازار، ایدههای مناسب را استخراج نماید. بدین معنی که از بین سرنخهای متعددی که باعث کشف این فرصت شده است پس از بررسی، یکی از آنها را انتخاب نماید و سپس ایده انتخابی را به ظهور برساند و به آن نمود عینی بدهد.
درحقیقت نوآوری زمانی صورت میگیرد که ایده تبدیل به یک محصول یا خدمت شود و در نهایت برای صاحب آن کسب درآمد و سود بیشتر به همراه داشته باشد.
4- تدوین طرح کسب و کار:
یک طرح کسب و کار خوب برای بهرهگیری از فرصت تعیین شده تدوین میشود. طرح تجاری در حقیقت برنامه کاری شما برای راهاندازه یک کسب و کار است که به صورت مکتوب نوشته شده است.
5- تأمین منابع مورد نیاز:
منابع مورد نیاز برای ایجاد فرصت نیز باید مشخص شود. فرآیند تعیین منابع با برآورد منابع فعلی کارآفرین آغاز میگردد. کارآفرین باید همواره در جستجوی جذب منابع بیشتر برای توسعه فعالیت کارآفرینانه خود باشد، هرچه فعالیت کارآفرینانه توسعه یابد، احتمالا بودجه بیشتری هم برای تأمین اعتبار رشد فعالیت کارآفرینانه نیاز خواهد بود.
به طور کلی برای تأمین منابع مورد نیاز باید مراحل زیر را طی کرد:
- منابع موجود کارآفرین.
- فاصله بین منابع و ملزومات موجود.
- دسترسی به منابع مورد نیاز.
6- تأسیس و راهاندازی کسب و کار:
در مرحله تأسیس، فرد کارآفرین با توجه به انتخاب ایده و تصمیم به تبدیل آن ایده به یک محصول یا خدمت، با استفاده از منابع فراهم شده، براساس طرح تدوین شده، عملا کسب و کار و فعالیت اقتصادی خود را آغاز میکند.
7- اداره کسب و کار و تثبیت آن:
کارآفرین پس از کسب منابع باید آنها را در اجرای طرح تجاری به کار بندد. مشکلات عملیاتی پروژه در حال رشد نیز باید بررسی شود. شیوه مدیریتی و سیستم کنترلی باید طوری انتخاب شود که دامنه هر مشکلی را بتواند با دقت کنترل کند.
برگرفته ازکتاب مدیریت کسب وکار
سه عامل حیاتی برای نهادینه کردن خلاقیت و نوآوری چه می باشد هر کدام را توضیح دهید؟
1-برنامهریزی.
2-فرهنگ سازمانی.
3-ساختار سازمانی.
1-نقش برنامهریزی:
مسیر ممتد خلاقیت و نوآوری با برنامهریزی آغاز میشود. مدیران ماموریت و هدفهای راهیردی را با تعیین آماجها و دستور جلسات به گونهای ترسیم میکنند که تغییر خلاق و نوآور سازمان را هدایت کنند.
2-ویژگی های فرهنگ سازمانی برای خلاقیت و نوآوری:
1-پذیرش ابهام: تاکید بسیار زیاد بر عینیت و شرح جزئیات خلاقیت را محدود میکند.2-تحمل غیر عملی بودن: افرادی که برای مسایل مختلف راهحلهای غیر عملی و حتی احمقانه می یابند سرکوب نمیشوند.3-تحمل مخاطره: کارکنان برای تجربه کردن تشویق میشوند بدون آنکه نگران شکست در تجربیات خود باشند.4-تحمل تعارض: پراکندگی عقاید تشویق میشود.هماهنگی و توافق بین افراد و واحدها به عنوان نشانه ای از موفقیت تلقی نمیشود.5-تاکید بر هدف به جای وسیله: اهداف روشنی وضع میشوند و افراد تشویق میشوند تا راهحلهای جایگزین برای دستیابی به هدفهای خودشان بیابند.6-تاکید بر نظام باز: سازمان از نزدیک بر محیط نظارت دارد،و در برابر دگرگونیهای محیطی به سرعت واکنش نشان میدهد.
3-نقش ساختار سازمانی:
ساختارهای زنده و پویای سازمانی اثر مثبت بر خلاقیت و نوآوری دارند، زیرا این ساختارها رسمیت و تمرکز کمتری دارند و با انعطافپذیری بیشتر می توانند خود را با نیازهای محیطی سازگار کنند.
4-ویژگیهای ساختار سازمانی برای نهادینه کردن خلاقیت و نوآوری:
1-واگذار کردن اختیار به مدیران و کارکنان تا خلاق و نوآور شوند.2-مشاغل سازمان کاملا مشخص و تعریف شده نباشد.3-قوانین رسمی کمتری بر کار سازمان حاکم باشد.4-افراد به جای روشهای کار، براساس نتایج عملکردشان ارزیابی شوند.5-بخش جداگانهای مخصوص فعالیتهای خلاق و نوآور در سازمان ایجاد شود.6-تیمهای میان رشته ای از متخصصانی از حوزه های بازاریابی، عملیاتی تحقیق وتوسعه و سایر تخصصها در سازمان ایجاد شود.
برگرفته ازکتاب مدیریت کسب وکار
خطرها و عوامل شکست کارآفرینان چه میباشد؟
1- حرکت بدون یک برنامه منسجم در کسب و کار:
به عنوان مثال درصدد بازکردن یک مغازه هستید، محلی را انتخاب میکنید که باید هزینه اجاره آن را بپردازید، ممکن است مخارج زیادی نیز برای تهیه دکور مناسب متحمل شوید، بدون آنکه به نحوه بازگشت این هزینهها بیاندیشید. عدم برنامهریزی صحیح در واقع علت مشکلاتی از قبیل فقدان سرمایه کافی و جریان انداختن ضعیف نقدینگی است. پس به خاطر داشته باشید در هنگام راهاندازی یک کسب و کار، یک برنامه کاری منسجم با در نظر گرفتن تمام امور مالی، بازاریابی و دیگر موارد را طراحی کنید.
2- فقدان سرمایه کافی:
شما به عنوان صاحب کسب و کار، میبایست تخمین بزنید به چه مقدار پول نیاز دارید تا بتوانید کار خود را راهاندازه کنید و آن را خوب اداره کنید.
3- پیشبینی ناقص بودجه:
تازهکاران تجارت معمولا نیازهای مالی خود را دستکم میگیرند، این افراد در ابتدای کار هزینه زیادی را صرف خرید لوازم اداری و محصولاتی میکنند که ممکن است بسیار کماهمیتتر از آنچه باشند که به آن نیاز دارند. همچنین به این موضوع توجه نمیکنند که اکثر مشتریان به طور اقساط خرید میکنند و بازگشت پول به کندی انجام میگیرد. به همین علت مشاوران مدیریت معمولا پیشنهاد میکنند که پس از محاسبه بودجه مورد نیاز خود برای راهاندازه تجارت، حداقل 50 درصد به آن اضافه کنید به این ترتیب برای مدیریت ریسکهای احتمالی آماده خواهید شد.
4- قیمتگذاری غلط:
گاهی کارآفرینان تازهکار، فریب کمیّت را میخوردند و به کیفیت اهمیت نمیدهند. آنها میاندیشند اگر جنسها را ارزان قیمت عرضه کنند، فروش بهتری خواهند داشت و به زودی میلیونر میشوند، اما این تصور غلط است.
به خاطر داشته باشید قبل از قیمتگذاری همه چیز را بسنجید، هزینههای ثابت و متغیر را حساب کنید، روشهای تجاری و قیمتهای رقبا را مورد توجه قرار دهید و استراتژیهای فروش و بازاریابی خود را بهینه کنید.
5- غفلت از بازاریابی:
تعداد کمی از کارآفرینان و یا افرادی که به تازگی کسب و کاری را راهاندازی کرده و وارد دنیای تجارت شدهاند، برای ارزیابی اهمیت قائل میشوند و برنامه و بودجه خاصی برای آن در نظر میگیرند. اغلب تصور میکنند که این کار یک خرج غیرضروری است، درصورتی که بازاریابی خرید را تضمین میکند، به یاد داشته باشید اولین افرادی که برای راهاندازی کسب و کار خود به آنها نیاز دارید، بازاریابها هستند، آنها هستند که میتوانند شما را به دیگران معرفی کنند و پس از معرفی آنها، موقعیت فروش فراهم خواهد شد.
6- درنظر نگرفتن رقابت:
بسیاری از مؤسسین یک کسب و کار یا بنگاه اقتصادی، فعالیت خود را مشابه دیگران انجام میدهند. اطمینان حاصل کنید که در کار شما چیزی منحصر به فرد و متفاوت از دیگر رقبا وجود دارد.
7- نداشتن انعطافپذیری لازم:
هرگز فراموش نکنید که انعطافپذیر باشید، کالا و روند فعالیت و بازاریابی خود را به گونهای تطبیق دهید که بتوانید با رقبای بزرگ رقابت کنید.
8- اسارت در کسب و کار به جای ریاست بر آن:
در آغاز فعالیت یک کسب و کار، اتفاقات ناگهانی اما قابل پیشبینی به وقوع میپیوندند که میتوان آنها را توسط تجربیات شخصی، با استفاده از روش آزمون و خطا حل کرد، اما همینطور که تجارت شما رشد میکند، مسائل پیچیدهتر میشود و این روش دیگر پاسخگوی آنها نخواهد بود. بدون داشتن سیاست معیّن در مورد مشخصات مشاغل، استخدامها، اخراجها، تعطیلات، نحوه جبران، کمبودها، چگونگی ترفیعها و ... شرکت و تجارت نوپای شما در معرض آسیبها و خطرات جدی قرار خواهد گرفت و نهایتا کسب و کار ضعیف خواهد شد.
9- رئیس در حد عالی، کارمندان درحد معمولی:
گاهی صاحب یک کسب و کار، بسیار آگاه و علاقهمند به شغل خود است و معلومات وی در زمینه کاریاش در سطح عالی است، اما با داشتن کارکنانی به تجربه و بیانگیزه سقوط میکند و دچار ورشکستگی میشود. پس اطمینان حاصل کنید که حتما کارکنانتان از دانش و مهارتهای لازم برخوردارند.
10- روابط غلط:
شروع هر فعالیتی احتیاج به کار فراوان و سیستم پشتیبان دارد. فشار تعهدات زمانی و مسائل مالی باعث بروز مشکلاتی در روابط خواهد شد. باید قدری از بار خود را سبک کنید و از کمک نزدیکان و دوستان و کارمندان خود استفاده کنید. بسیاری از اشتباهات به این دلیل بروز میکند که کارآفرینان نوپا اغلب تصور میکنند که میبایست تمام کارها را خود به تنهایی انجام دهند. به جای این کار بهتر است با توجه به شناخت نقاط قوت و پذیرش نقاط ضعف خود، برخی امور را به دست متخصصین خاص آنها بسپارید.
11- رشد کنترل نشده:
گاهی اوقات، یک کسب و کار کوچک که خیلی سریع رشد میکند، میتواند موجبات ورشکستگی خود را فراهم سازد. اگر تولید کالای شما همگام با تقاضای لازم در بازار نباشد، رشدی که شما به عنوان صاحب یک کسب و کار توقع دارید و از آن خشنود هستید، میتواند موجودیت تجارت و سرمایه شما را تهدید کند. اطمینان حاصل کنید که هرگز رشد تجارت و کسب و کارتان از دستتان خارج نشود.
12- راهاندازی یک کسب و کار فقط برای هیجان:
گاهی افرادی که در پی راهاندازی یک کسب و کار هستند، افراد رؤیایی، خیالپرداز و ماجراجو هستند که بیشتر به دنبال هیجان میگردند. این افراد به جای تفکر و تحمل جزئیات دشوار این کار، به فکر پیشروی هستند و میخواهند که مسایل و بحرانها را به نوعی پشت سر بگذارند تا دوباره به میدان بازگردند و ماجراهای آن را دنبال کنند، اما خستگی و ملالت از مسائل جزئی با ظاهری زیبا به تدریج تجارت را به خطر خواهد انداخت.
به خاطر داشته باشید با بیان این موارد قصد ترساندن شما را نداریم بلکه میخواهیم شما را برای مسیر پرفراز و نشیبی که دارید، آماده کنیم.
برگرفته ازکتاب مدیریت کسب وکار
مشخصات محیطهای جذّاب برای کارآفرینی چه میباشد؟
1- از لحاظ اقتصادی: افراد برای تأسیس و شروع کار با موانع کمی مواجه شوند و در عین حال اقتصادی روان و باز وجود داشته باشد.
2- از لحاظ ساختار اجتماعی: متحرک، پویا و از فرهنگ میهماندوستی و غریبنوازی برخوردار باشد.
3- از لحاظ کسب و کار: رقابتی بوده و کارفرما در آن تسلط نداشته باشد.
4- از لحاظ مالی: برای شروع فعالیتهای ریسکی دسترسی به سرمایهگذاران ریسکی، وام ارزان و طولانیمدت و همچنین رقابت بانکها محسوس باشد.
5- از لحاظ سیاستهای دولت: کسب و کارهای کوچک و تازه تأسیس کاملا حمایت شود.
6- از لحاظ نوآوری: مرکز تحقیقات سازمانها و دانشگاههای بزرگ در دسترس باشند.
7- از لحاظ رسانههای همگانی: به کارآفرینان و کسب و کارهای تازه توجه شود.
8- از لحاظ شغلی: ایجاد و رشد کسب و کارهای کوچک تشویق و حمایت شود.
9- از لحاظ مطلوبیت زندگی: فرهنگ اجتماعی بالا و سرگرمیهای با کیفیت در دسترس عموم باشد. [12]
برگرفته از کتاب فروش چشمه پول و دریای ثروت
موثرترین راه برای افزایش فروش چه می باشد؟
افزایش اعتمادآفرینی در مشتریان که این امر بر عهده شما، شرکت شما و محصولات شما است که موثرترین راه برای افزایش فروش به شمار می رود. زمانیکه مشتریان به شما اعتماد می کنند، شما می توانید قیمت بالاتری نسبت به رقبای خود به آنها پیشنهاد کنید. محصولات ویژه ای به آنها پیشنهاد کنید که مدت زمان بیشتری برای تحویل نیاز دارد و مسلما آنها باز هم از شما خرید می کنند و اعتماد مشتری این قدرت را به شما می دهد. زمانی که فروشندگان به دلیل فروش کمی که حق شان نبوده است، تاسف می خورند، بزرگترین دلیل این است که مشتری به فروشگاه دیگری اعتماد بیشتری دارند. این امر خبر خوبی برای شخصی است که اجناس گرانقیمت داشته و یا فروشنده ای که محصولات خود را با آخرین تکنولوژی های رایانه ای نمایش نمی دهد. این، بدان معناست که برخی اوقات فروشندگانی که اساس فروش خود را بر معیارهایی قابل اندازه گیری مانند سرعت و هزینه نمی گذارند، اغلب از روش هایی نامحسوس مانند اعتماد مشتری سفارش های زیادی برای محصولات خود می گیرند. به جای عصبانی شدن بهتر است دقیق تر عمل کرده و به پنج روش زیر توجه بیشتری داشته باشید.
1- ایجاد اعتماد در شرکت خود:
اگر شرکت شما دارای چندین گواهینامه است که در مورد چگونگی کسب و کار شما گواهی می دهند، از آنها چندین نسخه کپی رنگی بگیرید. این گواهینامه ها را در قسمت پذیرش شرکت خود به دیوار بیاویزید تا مشتریان و فروشندگان طرف قرارداد شما آنها را مشاهده کنند. این گواهینامه ها <فروشندگان خاموش> هستند. به عنوان مثال، اگر فروشنده سرویس سیستم های گرمایشی و تهویه مطبوع هستید، در مدت زمان ملاقات با مشتری خود، گواهی هایی از کسب و کار خود را به مشتری نشان دهید. هر سند باید در یک قاب ارزشمند قرار داشته باشد که ارزش آن را تا حدودی برای مشتری بالاتر برد و اعتماد وی را نسبت به شما افزایش یافت.
2- ایجاد اعتماد از طریق محصولات و سرویس هایتان:
نامه هایی که یک مشتری راضی پس از خرید از شما می نویسد و گواهی نامه هایی که دال بر تغییرات مثبت در کسب و کار شما هستند به خصوص پس از خرید مشتری از شما، همگی روشی خارق العاده برای جلب اعتماد مشتریان محسوب می شوند. این نامه ها که از آنها به عنوان شهود یاد می شود را قاب کرده و بر روی دیوارهای شرکت خود بیاویزید. از شرکت های دیگر نیز بخواهید نتایج شما را بررسی و ارزیابی کنند. زمانی که برچسب آزمایشگاه را بر روی تجهیزات برقی می بینیم، اعتمادمان به امنیت آن افزایش می یابد. زمانی که آمار مربوط با یک شرکت را به همراه پاورقی بخش حسابداری مشاهده می کنیم، به آنها اعتماد می کنیم. فکر کردن در مورد کارهای آسان و سریع می تواند کمکی باشد برای آنکه مشتریان تان به سرعت و راحتی به شما اعتماد کنند.
3- ایجاد اعتماد از طریق خود فروشنده :
اعتمادی که مشتری به شما می کند، آغاز همه چیز است. آیا وقت شناس هستید؟ چنانچه قول ساعت 9 را داده اما 9:10 سرقرار حاضر شوید، چگونه انتظار دارید مشتری به قول شما و حرف های شما اطمینان کند؟ در تمام معاملات تجاری خود اخلاقیات را رعایت کنید. بخصوص در مواردی که مربوط به پول و قیمت محصولات مربوط می شود.
4- ایجاد اعتماد از طریق روشهای بازاریابی:
هرگز در مورد محصولات خود دروغ نگویید و همواره به حقیقت متوسل شوید. این امر تمام بازاریابی شما را در بر می گیرد. مواد، نمایش محصولات و فروش آنها، انتشارات، تبلیغات، کارت های ویزیت و وب سایت ها. همه باور دارند که هیچ تولیدکننده ای تمام خوبی ها را در خود یکجا ندارد. دلیلی ندارد راجع به خوبی های محصول یا خدمات خود دروغ بگویید. بسیار بهتر است نسبت به محصولات و بازار خود تسلط و احاطه داشته باشید. ایجاد اعتماد در صنعت خود: گاهی اوقات، تمامی صنایع از شهرت خوبی برخوردار نیستند. حتی اگر عملکردی قابل اعتماد در چنین صنعتی داشته باشید، فروش شما چالشی است برای جلب رضایت مشتری و اعتماد به کاری که انجام می دهید. مقالات ارزشمندی را که جنبه های مثبت پیشرفت را نشان می دهند، یافته و در چندین نسخه کپی کنید و در اختیار مشتریان خود قرار دهید تا براساس اطلاعات موجود در مورد شما قضاوت کنند. روش های زیادی وجود دارد که می توانید با استفاده از آنها فروش خود را افزایش دهید. افزایش اعتماد مشتری به شرکت، محصولات، بازاریابی و حتی صنعتی که انجام می دهید یکی از بهترین و سریع ترین روش های افزایش فروش است. از فروش خود لذت ببرید!
برگرفته از کتاب مدیریت کسب و کار
ترفند مذاکرات و نحوه مقابله با آنها چه میباشد؟
1- روش محدودیت اختیار:
نحوه مقابله:
- توافق مشروط.
- خواهان مذاکره با فرد مافوق.
2- روش پرش:
- مطرح کردن تقاضاها به طور تدریجی.
3- روش برخورد تهاجمی و تهدید:
- تهدید را مقابله ننمایید.
- درخواست تعویق مذاکره را ننمایید.
- آرامش خود را حفظ نمایید.
نحوه مقابله:
مدتی حرف بزنید، سعی کنید جو غالب را از بین ببرید.
برگرفته از کتاب مدیریت کسب و کار
تاکتیکهای خدعهآمیز در مذاکره به چند دسته تقسیم میشوند هرکدام را توضیح دهید؟
تاکتیکهای خدعهآمیز به سه دسته تقسیم میشوند:
1- فریبکاری آگاهانه:
*-اطلاعات نادرست و ساختگی:
افراد را از مسأله جدا کنید و مذاکرات را مستقل از اعتماد پیش ببرید. طرف مقابل را دروغگو نخوانید ولی زود هم اعتماد نکنید و درخصوص اعتبار خودش و اطلاعاتش تحقیق کنید.
*-اختیارات مبهم و مشکوک:
ممکن است طرف مقابل در خصوص اختیاراتش غلو کند تا تنها این شما باشید که امتیاز میدهید و امتیازاتی را که خودش داده موکول به تصویب رؤسایش کند. ابتدا دقیقا و به صراحت از میزان اختیاراتش جویا شوید و در صورت مبهم بودن پاسخ بخواهید که با فردی واجد اختیار مذاکره کنید. اگر توافق حاصله را منوط به تصویب دیگران کنند شما نیز آن را پیشنویسی برای فکر بیشتر تلقی و اعلام کنید.
*-مقاصد مشکوک:
اگر در خصوص مقاصدشان از نحوه اجرای موافقتنامه شک دارید، آن را به صراحت با ایشان در میان بگذارید و مسأله را مستقل از اعتماد ببینید. ضمن اینکه موافقتنامه را نیز مشروط تهیه کنید.
بیان بخشی از حقیقت مساوی با فریبکاری نیست. شما مجبور نیستید همه اطلاعات خود را فاش کنید.
2- جنگ روانی:
این تاکتیکها برای این طراحی میشوند که شما را دچار ناراحتی کنند تا به صورت ناخودآگاه بخواهید مذاکرات را هرچه زودتر به پایان رسانید.
*-موقعیتهای اضطرابآور:
مکان جلسه و شرایط حاکم بر آن میتواند شما را دچار اضطراب کند. باید در این خصوص حساس باشید و شرایط تحمیلی را که امکان بسیار زیادی دارد آگاهانه باشد، صریحا رد کنید.
*-حملات شخصی:
ممکن است به شخصیت شما بیاحترامی کنند یا به نکات شخصی شما اشارههای نامربوط داشته باشند یا به سخنان شما توجه نکنند. در این حالات نیز موضوع را به صراحت به آنها متذکر شوید و آن را خنثی کنید.
*-بازی تکراری آدم خود/ آدم بد:
ممکن است افراد طرف مقابل دو نوع رفتار خشن و آرام را به نمایش بگذارند تا از شما امتیاز بگیرند. در این حالت مسأله را به یک شکل با هر دو نوع برخورد مطرح کنید و منافع خود را یکسان دنبال کنید.
*-تهدیدها:
در برابر تهدیدها به تهدید متقابل دست نزنید. بلکه نتایج مترتب بر تهدید آنها را به ایشان متذکر شوید. هشدار بسیار مشروعتر از تهدید است.
3- فشار روی مواضع:
این نوع تاکتیک چانهزنی برای این طراحی میشود که موقعیت را به نحوی سازماندهی کند که فقط یک طرف بتواند امتیاز بگیرد.
*-امتناع از مذاکره:
تاکتیک آنان را بشناسید: شاید بخواهند ورود به مذاکرات را به عنوان یک امتیاز تلقی کنند و یا برای مذاکرات پیش شرط بگذارند. در این خصوص با آنان به طور مستقیم یا توسط یک شخص ثالث صحبت کنید. راههای متنوعی از قبیل نامهنگاری و رجوع به افکار عمومی را امتحان کنید. به آنان پیشنهاد مذاکره اصولی را بدهید.
*-درخواستهای افراطی:
هدف از این تاکتیک پایین آوردن انتظارات شما و در نهایت تقسیم موارد اختلاف، به نحوی که بیشترین منافع نصیب آنها شود است. اعلام یک خواسته افراطی ممکن است منجر به قطع مذاکرات شود.
*-خواستههای فزاینده:
با این تاکتیک علاوه بر کاهش ارزش امتیازات طرف مقابل، از نظر روانی نیز آنان را برای پذیرش سریعتر شرایط، پیش از درخواستی جدید، آماده میکنند. باز هم روی اصول تکیه کنند و شناخت خود را از این تاکتیک به اطلاعشان برسانید و وقتی برای تنفس بخواهید تا خوب روی این تاکتیک آنها فکر کنید.
*-مواضع غیرقابل تغییر:
ممکن است طرفین خود را به طریقی به مواضعشان متعهد کنند و شما را وادارند تا این تعهد آنان را بپذیرند. در این حالت نیز از اصول نگذرید و این تاکتیک آنان را که مانند تهدید عمل میکند یک بلوف تلقی کنید و حل مسأله تعهدشان را به عهده خودشان بگذارید.
*-شریک سرسخت:
ممکن است فرد مذاکره کننده خود را موافق نشان دهد اما از مخالفت شریک خود دم بزند. در این حالت تاکتیک را شناخته و به جای بحث روی آن، موافقت وی را با امری که تأید میکند به طور کتبی بگیرید و یا بخواهید که با همان شریک سرسخت مذاکره کنید.
*-تأخیر حساب شده:
ممکن است بخواهند مذاکرات و رسیدن به توافق را تا زمان رسیدن به ضربالاجل به تعویق بیاندازند. در این حالت با شناخت تاکتیک و اعلام صریح آن به طرف مقابل مذاکره، سعی کنید فرصت برای آنها کمکم تضعیف و ناپدید شود.
*-یا بپذیر یا رد کن:
در مقابل این تاکتیک که شما را تنها در مقابل یک انتخاب قرار میدهد، به مذاکره و بیان دیدگاههای خود ادامه دهید و حرف آنان را نشنیده بگیرید. اگر هم شناخت خود را از این تاکتیک به رخشان کشیدید به آنها بفهمانید که عواقب این عملشان چیست. آنگه به راهی بیاندیشید که موجب حفظ آبروی آنها نیز بشود.