برگرفته ازکتاب بازاریابی حضوردائمی دربازار داخلی وخارجی

12

 

فلسفه های مدیریت بازاریابی چه می باشد هرکدام را توضیح دهید؟

مدیریت بازاریابی را کوششی آگاهانه برای دستیابی به نتایج مبادله مطلوب با بازارهای مورد نظر معرفی کردیم . پنج مفهوم و گرایش وجود دارد که شرکتهای غیر انتفاعی هم می توانند در اجرای فعالیتهای بازاریابی خود آنها را بررسی و پیگیری کنند .

1-گرایش تولید :

گرایش تولید بر پایه این اصل بنا شده است که مصرف کنندگان خواهان محصولاتی هستند که در دسترس بوده ، استطاعت خرید آن را داشته باشند ، بنابراین مدیریت باید فعالیت خود را بر بهبود کارآیی تولید و توزیع متمرکز کند . گرایش تولید برای دو حالت مناسب است : حالت اول زمانی است که تقاضا برای یک محصول بیشتر از عرضه باشد . در این حالت مدیریت باید در جستجوی راههایی باشد تا تولید را افزایش دهد . حالت دوم موقعیتی است که هزینه تولید محصول در سطح بالایی قرارداشته باشد و برای پایین آوردن هزینه ، تولید بیشتر لازم باشد .

فلسفۀ هنری فورد که اولین خودرو را به طور انبوه تولید کرد این بود که تولید مدل« تی » را بالا ببرد و قیمت را هر چه بیشتر پایین بیاورد تا افراد بیشتری استطاعت خرید آن ماشین را داشته باشند

2-گرایش محصول :

گرایش محصول بر این اصل بنا شده است که مصرف کنندگان محصولاتی را که بهترین کیفیت کارکرد و شکل را دارند خواهند خرید ؛ بنابراین شرکت باید انرژی خود را به بهبود دائم محصول اختصاص دهد . نتیجۀ گرایش محصول « نزدیک بینی در بازاریابی » است .

3-گرایش فروش :

گرایش فروش بر این پایه استوار است که مشتریان مقداری کافی از محصولات شرکت را نخواهند خرید ، مگر آنکه برای فروش و تبلیغات و ترفیعات فعالیتهای چشمگیری صورت پذیرد . شرکت هایی که از این روش پیروی می کنند باور دارند که محصولاتشان باید « فروخته » شود نه اینکه « خریداری » شود ، برای مثال شرکتهای بیمه معتقدند که مردم تمایل زیادی به بیمه شدن ندارند و هرگز خود مراجعه نمی کنند . پس باید در جستجوی مشتریان بود و مزایای بیمه را به آنان معرفی کرد و بدین ترتیب آن را فروخت . در اینجا فروش نقشی اساسی دارد و رضایت مشتری در مرتبه دوم اهمیت است . مثالهای متعددی در مورد شرکت های غیر تجاری وجوددارد که نمونه جالب آن بعضی ازشرکت ها یا احزاب سیاسی هستند که برای انتخاب شدن داوطلبان یا نامزدهای موردنظر خود راهی جستجو می کنند . گاهی داوطلب و طرفدارانش برای جذب آرا از روشهای مختلف و وسایل متعددی استفاده می کنند و در واقع سعی دارند محصول خود را که وعده ها و هدفها و خواسته های ممکن و غیر ممکن است به مشتریان خود که رأی دهندگان هستند بفروشند . در اینجا هدف « فروش » است و اعتقاد بر این است که مردم محصول را نمی خرند بلکه باید آن را فروخت . در بعضی از موارد به رضایت مشتری پس از خرید توجهی نمی شود که نمونه بارز آن در مثال مذکور بی توجهی برخی از نمایندگان به رضایت مشتریان ( مردم ) بعد از اتمام انتخابات است .

4-گرایش بازاریابی : 

گرایش بازاریابی بر این اساس است که وظیفۀ اصلی هر شرکت تعیین نیازها ، خواسته ها و ارزشها بازار هدف و تطبیق سازمان برای ارضای آنها به گونه ای مؤثرتر و مفیدتر از سایر رقباست .

مفروضات عمده این گرایش به شرح زیر است :

الف - شرکت رسالت خود را از ارضای خواسته های مشخص گروهی از مشتریان معین می داند .

ب - شرکت تشخیص می دهد که ارضای خواسته ها مستلزم ایجاد برنامه ای پویا برای تحقیق بازاریابی جهت آگاهی از خواسته هاست .

ج - شرکت تشخیص می دهد که فعالیتهای آن باید تحت کنترل آمیختۀ بازاریابی باشد .

د- شرکت باور دارد که ارضای مشتری به نحو مطلوب باعث ایجاد وفاداری ، اعتقاد ، تکرار معامله و تجارت می شود که همه عواملی حیاتی در برآورده شدن هدفهای شرکت هستند .