برگرفته ازکتاب بازاریابی حضوردائمی دربازارداخلی وخارجی
ابتدا باید مشتریان را شناخت.پس بازارشناسی لازمهء توفیق در بازار است. بازاریابان و فروشندگان مجرب قبل از هر اقدامی ابتدا برای بازارشناسی هزینه میکنند. آنها نیک میدانند که هزینههای شناخت بازار در واقع سرمایهگذاری است و از زیانهای فراوان تصمیمات بدون شناخت جلوگیری میکند.دیگر دوران تصمیمگیری براساس حدس و گمان پایان یافته است. یاد بگیریم که حدسیات سازمان نیافتهء خودمان را به جای تحقیقات سازمان یافته از بازار نگذاریم.مشتریان آگاه عصر ارتباطات نیاز به قیم فکری ندارند. آنها از شما انتظار دارند که به نزد شان بروید و با مطالعهء رفتار و کردار آنها و شناخت خواستههای شان پاسخ مناسب به دستورات آنها بدهید. در غیر این صورت شما را حذف میکنند.اما واقعیت این است که گذشت آن زمانی که آنسان گذشت، باید شناخت از مشتری، مقدمهء تمام تصمیمات شما در شرایط رقابتی باشد.شرکتهای موفقکشورهای پیشرو از این مسیر حرکت کردهاند تا به مقاصد زیبای کسب و کار رسیدهاند. به نظر شما چرا بازار چادر مشکی ایران سالیان سال است که در دست شرکتهای ژاپنی است؟ آیا غیر از این است که شناخت از فرهنگ و مذهب ایرانیان، آنها را در فکر بهرهبرداری مناسب از این بازار انداخته است: همچنین است تولید پلوپز، ، تسبیح و... توسط کشورهای ژاپن، چین و... را مورد عنایت قرار دهید.فرهنگ و مذهب و سایر خصوصیات و ویژگیهای مشتریان را بشناسید، به آنها احترام بگذارید، قرار نیست ما معلم فرهنگی شان باشیم و قرار نیست فرهنگ آنها را بپذیریم.اما لازم است به باورها و کردارهای آنها احترام بگذاریم تا موفق شویم پس قبل از هر کاری برای بازارشناسی برنامه داشته باشید و برنامههایتان را با بهترین نحو اجرا کنید.به همین دلیل صادرات به عنوان یک عنصر موثر و کلیدی در توسعه اقتصادی کشور محسوب شده است و بر آمادگی زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی جهت بکارگیری استراتژی های صادراتی تأکید گردیده است .
برگرفته ازکتاب بازاریابی حضور دائمی دربازارداخلی وخارجی
تصمیمات عمده بازاریابان در مورد محصول چه می باشد؟
1-تصمیم گیری در مورد کیفیت کالا.2-تصمیم گیری در مورد ویژگیهای محصول.3-تصمیم گیری در مورد طرح کالا.4-تصمیم گیری در مورد علامت تجاری.5-تصمیم گیری در مورد بسته بندی کالا.6-اخذ تصمیمات لازم در مورد برچسب کالا.7-تصمیماتی در مورد گسترش خط تولید محصول
برگرفته ازکتاب مشتری چک سفید
گوش دادن به صدای مشتری در بنگاه اقتصادی و شرکت مشتریمدار چند وجه دارد؟
دو وجه دارد:
1- گوش دادن برای فهمیدن دیدگاه یا نظر مشتری.
2- گوش دادن، تصمیمگیری درباره تقاضای مشتری است که آیا میخواهید درباره مطالبی که شنیدید کاری انجام دهید یا خیر.
برگرفته ازکتاب بازاریابی حضوردائمی دربازار داخلی وخارجی
برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی چه می باشدتوضیح دهید؟
برنامه ریزی استراتژیک با گرایش بازار یک فرایند مدیریتی است که در ایجاد و حفظ تعادل منطقی بین اهداف ، منابع و موقعیتهای متغیر و متزلزل بازار محصولات شرکتها به عهده دارد و هدف آن ایجاد یا تغییر کار و محصول شرکتها به منظور دستیابی به رشد و سود رضایت بخش است .
فرایند برنامه ریزی جدید برای رفع مشکلات پیشنهاد شده، این فرایند دارای سه رکن اساسی است .
رکن اول : تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاریهای گذشته و آتی :
در این مرحله ، شرکت باید تصمیم بگیرد که کدام یک از سرمایه گذاریهای گذشته خود را تقویت کند یا به همان شکل نگاه دارد و از کدام یک صرف نظر کند . در مورد سرمایه گذاریهای آتی نیز در این مرحله تصمیم گیری می شود .
رکن دوم : تخمین سود بالقوۀ آتی شرکت :
برای مثال اگر شرکت اتومبیل سازی فورد در دهه 1970 بر مبنای روند گذشته و فروش تولیدات قبلی خود برای سرمایه گذاری آینده شرکت تصمیم می گرفت ، به احتمال قریب به یقین تولید اتومبیلهای بزرگ را ادامه می داد ، زیرا این محصولات تا آن زمان از فروش خوبی برخوردار بودند . حال آنکه تجزیه و تحلیل انجام شده نشان داده بود که شرکت باید برای اتومبیلهای کم مصرف سرمایه گذاری بیشتری بکند .
رکن سوم : تهیه استراتژی :
هر شرکتی باید برای رسیدن به اهداف بلند مدت خود برنامه ریزی کند . این برنامه با توجه به موقعیت شرکت در صنعت ، اهداف ، موقعیتها و منابع در دسترس تعیین می شود . برای مثال چهار شرکت بزرگ تولید لاستیک ، چهار استراتژی گوناگون را برای خود انتخاب کردند : شرکت گودیر به کاهش هزینه ها روآورد ، شرکت فرانسوی میشلن به سمت نوآوری در انواع لاستیک رفت ، شرکت یونی رویال گودریچ استراتژی ورود به سایر صنایع را نظیر تولید محصولات شیمیایی کشاورزی و محصولات غیر لاستیکی انتخاب کرد و شرکت آرمسترانگ نیز تولید محصولات برای بازارهای خاص را برگزید .
برگرفته ازکتاب بازاریابی حضوردائمی دربازارداخلی وخارجی
تصمیم گیری معمولی یعنی چه؟
تصمیماتی که حالت تکراری دارد و موقعیتهای را در بر می گیرد که مدیر قبلا با آنها روبرو بوده است . این تصمیم گیری ها راتصمیم گیری معمولی می گویند ، زیرا حالت عدم اطمینان در این موقعیت ها وجود ندارد و احتمال اینکه پیشامد پیش بینی نشده ای رخ دهد ضعیف است .در چنین موقعیت هایی مدیران اغلب متکی به قضاوت و تجربه شخصی خود عمل می کنند.