برگرفته از کتاب مشتری چک سفید

12

 

آن‌هابرای داشتن برخوردی مناسب با مشتری می‌بایست چهار اصل را مورد توجه و عمل قرار دهند:

1- شخصیت مناسب:برخی افرادی که به بازاریابی علاقهزیادی دارند، معتقدندکه همۀ افراد به نوعی بازاریابند؛ چون در طول زندگی و در روابط و مناسبت‌های متعدد از مهارت‌های بازاریابی استفاده می‌کنند. ولی واقعاً نمی‌توان همۀ افراد را بازاریاب دانست. مثل اینکه، همۀ ما می‌دانیم که در حین ابتلا به سرماخوردگی باید از خوردن بستنی پرهیز نمود، ولی با دانستن این عمل، همۀ ما پزشک نیستیم. بنابراین، بازاریابی هم مثل مشاغل دیگر، شخصیت، توان و دانش منحصر به خودش را می‌طلبد؛ در نتیجه هر کسی نمی‌تواند بازاریاب باشد مگر آنکه از شخصیت، توان و دانش بازاریابی برخوردار باشد. شخصیت، ترکیبی از رفتار درونی و بیرونی یک انسان است که به صورت یک سلسله رفتارهای قابل رویت و بررسی، نمود می‌یابد. بر این اساس می‌توان شخصیت افراد را برحسب شغل آن‌ها نیز دسته‌بندی نمود.

بازاریابی، شغلی مناسب برای کسی است که شخصیت بازاریابی داشته باشد. شخصیت شغلی، امری اکتسابی است؛ یعنی می‌توان شخصیت متناسب با یک شغل را به دست آورد؛ یعنی می‌توان بازاریاب شد.

شخصیت یک فرد بازاریاب، در فرم ایده‌آل، نکات فراوانی برای توجه و بررسی دارد؛ شامل: برون‌گرایی / اهل تعامل و ارتباط/ قدرت بیان مناسب/ قدرت نفوذ و تأثیرگذاری/ نظم/ تمایل بالا به یادگیری/ درک مناسب شکست و ناکامی/ پشتکار و تلاش فراوان/ هوش و تفکر بالا/ تعادل/ تشنگی برای جذب موفقیت و... تمام موارد بیان شده به دلیل علاقه و جهت‌گیری شخصی نیست؛ این‌ها همه مواردی هستند که موفقیت در بازاریابی را تضمین می‌کنند.

اگر کسی در حال حاضر از شخصیت مناسبی برای بازاریابی برخوردار نیست، می‌بایست این شخصیت را کسب کند و خود را مشغول به دست آوردن آن بنماید. بازاریاب از ذهن و رفتاری مناسب برای بازاریابی برخوردار است.

2- شناخت مناسب:فرد پزشک چرا قبل از درمان، بیمار خود را ویزیت می‌کند؟ برای اینکه بتواند راه درمان را تشخیص بدهد. او نمی‌تواند داروی آنتی بیوتیک را برای کسی که از درد معده رنج می‌برد، تجویز کند.پسشناخت مشتری یعنی شناخت نیاز، خواسته و سبک ارتباط با او. بنابراین بنگاه وشرکت بدون شناخت مشتری چگونه می‌تواند با او ارتباط بازاریابی برقرار نماید؟ مثلاً شرکتی که بدون شناخت کافی به جلسات بازاریابی برود و همه چیز را به دستان شانس و اتفاق بسپارد، کاری به غیر از اذیت کردن مشتری و خودش صورت نمی‌دهد.پس لازم است بنگاه وشرکتبداند چه چیزی را به چه کسی و با چه روشی بدهد.

3- خدمت مناسب: اجازه بدهید از همان مثال گذشته استفاده شود. یک پزشک خوب و حرفه‌ای کسی است که داروی مناسب برای درد مناسب تجویز کند تا در نتیجه، آن درد برطرف شود. بر این اساس، بازاریاب خوب نیز کسی است که محصول یا خدمت مناسب را برای برطرف نمودن خواسته یا نیازی از مشتری به او پیشنهاد بدهد تا با استفاده از آن، مشتری نیاز یا خواسته خود را برطرف نماید. دقیقاً به همین علت است که همیشه و همیشه به بازاریابان و فروشندگان محترم توصیه می‌شود که نسبت به کالا یا خدمتی که می‌خواهند به دیگران پیشنهاد بدهند، با خودشان کنار بیایند. حتی اگر شما جزو افراد فوق توانمند در بازاریابی باشید، وقتی محصول یا خدمت نامناسبی را به مشتری ارائه دهید، در واقع اعتبار حرفه‌ای خودتان را ارّه می‌کنید. مواظب باشید، مشتریان شک را بو می‌کشند و از آن فرار می‌کنند. اگر چشمانتان از برق اطمینان نسبت به کیفیت کاری که می‌کنید، ندرخشد، بازاریابی شما با موانع فراوانی روبه‌رو خواهد شد.

برای اینکه به راه‌حلی فوری در این خصوص برسید، از خودتان بپرسید: آیا این محصول یا خدمتی را که به دیگران عرضه می‌کنم، خودم و خانواده‌ام نیز مورد استفاده قرار می‌دهیم؟ چرا؟

4- رفتار مناسب: هر شغلی رفتارو مهارتی متناسب با خودش را دارد. بازاریابی هم از این قاعده مستثنی نیست. رفتار حرفه‌ای برای یک شغل، نمود بیرونی، بخشی از رفتار است که به آن شغل و شرایط حاکم بر آن بستگی دارد. رفتار و شخصیت، بسیار به هم مربوط هستند ولیکن شخصیت، بیشتر از رفتار شغلی، جنبۀ شخصی و درونی دارد.

رفتار مناسب بازاریابی به دو پیش‌نیاز محتاج است: 1. شخصیت 2. شناخت و دانش.

برای برخورداری از رفتار حرفه‌ای بازاریابی، راهی به غیر از کسب دانش و مهارت‌های لازم را ندارید. مجهز بودن به رفتار بازاریابی مهم‌ترین ابزار کاربردی در این حرفه است.

پس رفتار، مجموعه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌هاست. اکتساب رفتار حرفه‌ای بازاریابی از طریق آموزش و روش‌های متعدد یادگیری امکان‌پذیر است. هدف رفتار حرفه‌ای، کسب موفقیت در مسیر یک شغل است.

رفتار حرفه‌ای یک بازاریاب ویژگی‌های بسیار فراوانی دارد؛ از قبیل: اعتماد به نفس بالا/ صداقت/ جرأت/ احترام به خود و دیگران/ رعایت فرهنگ‌ها و هنجارها و... .

تمام آنچه که بیان شد، باعث می‌شود که ما در برخورد با مشتری در جریان یک بازاریابی بتوانیم روی موفقیت خود حساب باز کنیم. این مهم نیست که شغل ما بازاریابی است یا نه، بلکه مهم این است که آیا ما می‌خواهیم با فردی به نام مشتری روبه‌رو شویم یا نه؟ حتی اگر مهندس ساختمانی هستید که می‌خواهد برای پروژه‌اش تأییدیه هیأت مدیره را بگیرد، بهتر است که به رفتار بازاریابی مجهز شوید!