برگرفته ازکتاب مشتری چک سفید

 اینکه بنگاه‌های اقتصادی و شرکت‌های مشتری‌مدار، مشتریشان را با حداکثر دقت و وضوح ممکن مشخص کنند، یعنی چه؟

به عنوان مثال، آنان باید مشخص کنندکه مشتریانشان چه سنی دارند؟ چه تحصیلاتی و درآمدی دارند؟ چه مبنای ارزشی، چه فلسفه و چه پس‌زمینه‌ای دارند؟ مشتریانشان از نظر مکانی دقیقاً در کجا هستند؟ در کدام کسب و کارها یا سازمان‌های بخصوصی هستند؟ مخصوصاً اینکه چه چیزی برای مشتریانشان ارزش محسوب می‌شود؟ برای چه چیزی حاضر به پرداخت پول هستند؟ چه چیزی را می‌خواهند یا چه چیزی را انتظار دارند که در حال حاضر کس دیگری آن را ارائه نمی‌کند؟ چرا مشتریان بالقوه‌شان از بنگاه‌ها و شرکت‌های رقیب خرید می‌کنند؟ چه باید بکنند تا کسانی که مشتریشان نیستند، عرضه‌کننده فعلیشان را عوض کنند و به سراغ محصول یا خدماتشان بیایند؟ چه مزیت خاصی باید به آن‌ها ارائه کنند؟ فردا، سال بعد و پنج سال بعد احتمال دارد مشتریشان چه کسی باشد؟ اگر محصول یا خدماتی را که ارائه می‌کنند، تغییر دهند، چه کسی می‌تواند مشتریشان باشد؟ اگر بخواهند کسب و کارشان در آینده پرسود باشد، چه کسی باید مشتریشان باشد؟ و بالاخره اینکه چه تغییراتی باید در کارشان بدهند تا مشتری‌های پرسود فردا را جذب و حفظ کنند. این‌ها احتمالاً مهم‌ترین سوالاتی هستند که آن‌ها برای ایجاد و حفظ یک کسب و کار پرسود، هر روز می‌پرسند و پاسخ می‌دهند.